کد مطلب: 161500
هاشميان: بعد از دادکان بدترين آدم‌ها وارد فوتبال ايران شدند
تاریخ انتشار : 1394/02/28 13:13:26
نمایش : 1720
مهاجم پيشين تيم ملي کشورمان درباره اتفاقات فوتبال ايران صحبت کرد و گفت که پس از دادکان بدترين افراد وارد فوتبال ايران شدند.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، وحيد هاشميان پس از پايان کلاس‌هاي مربيگري دوره پرولايسنس در فدراسيون فوتبال آلمان براي استراحتي کوتاه مدت به ايران آمد.

در ادامه صحبت‌هاي وحيد هاشميان را مي‌خوانيد. او بازهم ناگفته‌هاي زيادي در خصوص فوتبال ايران، شرايط فعلي، ادامه راه مربيگري‌اش، حواشي پيرامون فوتبال ايران، ليگ برتر، تيم ملي، فدارسيون فوتبال و ... بر زبان آورد.

 در خصوص کلاس‌هاي مربيگري بگوييد که در اين دوره سخت و دشوار چه اتفاقاتي رخ داد و چه آموزه‌هايي را به دست آورديد؟

به مدرک پرولايسنس در آلمان «فوسبال لقا» مي‌گويند. قانون دريافت اين مدرک هم در آلمان و سوئيس اين است که بعد از دريافت مدارک B، C و A شما بايد در يک تيم مربيگري کنيد و سپس وارد اين کلاس‌ها شويد. من هم اين دوره‌ها را پشت سر گذاشتم و ۱۴ ماه در رده ۵ آلمان و تيم‌هاي مختلف مربيگري کردم. درباره اين موضوع پيش از اين توضيح لازم را داده‌ام که شرايط چگونه است. در اين دوره که بيش از ۱۰ ماه طول کشيد ۲۴ نفر انتخاب شدند که ما فوتبال، داوري، تغذيه، بدنسازي و روانشناسي را آموزش ديديم و در بين اين آموزش‌ها کارشناس‌هاي مختلف صحبت‌هاي لازم را انجام مي‌دادند.

دوره پرولايسنس در آلمان، يونان، سوئيس و ... تفاوت دارد و ما در اين دوره ۶ هفته هم کارآموزي در يک باشگاه حرفه‌اي را داشتيم که من در بايرن‌مونيخ اين دوره را پشت سر گذاشتم. ۶ روز هم در کنار اين کارآموزي بايد به هيئت فوتبال استاني مي‌رفتيم تا نوع تدريس مربيگري را ببينيم و در کنار آن بايد کتابچه‌اي را به نام فلسفه مربيگري آماده مي‌کرديم که در اين کتاب فلسفه بازي کردن در دفاع، حمله، ضد حمله، نوع تمرين دادن و ... را بايد توضيح مي‌داديم. ۱۰ ماه سختي را پشت سر گذاشتم و خيلي چيزها ياد گرفتم و مهم‌تر از اين هم تبادل نظري بود که بين مربيان اين دوره انجام مي‌شد.

کدام بخش از اين ۱۰ ماه براي شما جذابيت بيشتري داشت؟

براي من همه اين ۱۰ ماه جذاب بود. قبل از حضور در اين کلاس‌ها بازي کرده بودم، دوره‌هاي A و B را گذرانده بودم، در سمينارهاي مختلفي که هميشه در آلمان برگزار مي‌شود شرکت کرده بودم اما وقتي در اين کلاس رفتم با قسمت‌هاي مختلف هر موضوعي آشنا شدم. در همه زمينه‌ها ياد گرفتم و بسيار مفيد و جذاب بود. نکته جالبي هم که وجود داشت در اين دوره ترس همه ما در امتحان عملي بود و اگر يک اشتباه مي‌کرديم رد مي‌شديم و بايد از اول کار را آغاز مي‌کرديم.

حضور در تمرينات بايرن‌مونيخ و کارآموزي کنار تيم پپ گوارديولا براي شما سورپرايز بود؟

اگر برنامه را خودم نمي‌چيدم سورپرايز بود اما حضورم در تمرينات بايرن‌مونيخ برنامه‌ريزي خودم بود. ديدم در آلمان با همه مربيان آلماني برخورد کردم و مي‌خواستم با سبک جديدي آشنا شوم. به همين دليل تصميم گرفتم به بايرن‌مونيخ بروم که گوارديولا يکي از بهرين مربيان را دارد و در کنار او مي‌توانستم نوع تمرين کردن بهترين بازيکنان دنيا را ببينم. در اين مدت با فلسفه مربيگري ديگري آشنا شدم.

برخورد گوارديولا با شما چطور بود و صحبت خاصي با هم داشتيد؟

بحثي که داريم اين است که نسل جديد فوتبال آلمان سيستم کارآموزي را مي‌دانند اما در هرتابرلين که مربي هلندي دارد يا مربي فرايبورگ اجازه نمي‌دادند کارآموز در کنار تيم‌شان باشند. در تيمي مثل هانوفر مي‌توانستم به داخل اتاق مربيان هم بروم اما در بايرن‌مونيخ کنار زمين بودم و يادداشت مي‌کردم. بيشتر از گرلند دستيارش سؤال مي‌کردم که در بايرن‌مونيخ بود و او را مي‌شناختم. من را هم به گوارديولا معرفي کرد و او گفت هر سؤالي داشتم بپرسم اما اينطور نبود که بخواهم در آن فشار کاري مزاحم کارش شوم. بيشتر سعي کردم از دور کار را تماشا کنم و نرفته بودم آنجا که عکس يادگاري بگيرم و براي کارآموزي در تمرينات بايرن‌مونيخ حضور داشتم.

 تصور ذهني‌تان پيش از ديدن و بعد از ديدن گوارديولا چگونه بود و چگونه با شما برخورد کرد؟

من هميشه فکر مي‌کردم بايرن‌مونيخ با گوارديولا تمرينات بسيار پيچيده‌اي دارد اما وقتي به تيم رفتم ديدم اينگونه هم نبود. کار گوارديولا اين است که يک تصوير از بازي هجومي‌اش دارد و آن را تقسيم‌بندي مي‌کند و هر روز يک بخش از تمرين را انجام مي‌دهد. با تصوير کلي اين تمرينات تکه‌اي را کنار هم مي‌چيند و به هدفش مي‌رسد. برخوردي هم که با من داشت بسيار خوب بود، خوش‌آمدگويي کرد، به من گفت بازيکن اينجا بودي اما من را نمي‌شناخت.

با اين حال ساير افراد کادرفني و بازيکنان از جمله شواين اشنايگر و فليپ لام که مقابلش بازي کرده بودم به خاطر شناخت‌شان برخورد خيلي خوبي داشتند. بازهم گفتم من براي عکس گرفتن نرفته بودم و مي‌خواستم کار ياد بگيرم. همين که اجازه دادند در تمام تمرينات حضور داشته باشم نهايت احترام بود، چون اجازه مي‌دادند حتي در تمريناتي که در زمين اصلي برگزار مي‌شد و دور اين تمرينات پرده مي‌کشيدند هم حضور داشته باشم.

خيلي‌ها بين گوارديولا و مورينيو مقايسه مي‌کنند که کدام يک بهتر است. اين مقايسه درست است؟

ما يک استاد داشتيم که مي‌گفت هر چيزي مي‌گوييد درست است اما چگونه مي‌خواهيد به هدف‌تان برسيد. يک مربي اينگونه است که فقط بازي مستقيم مي‌کند و مي‌خواهد به پيروزي برسد تا قهرمان شود و يک مربي هم مانند گوارديولا مي‌خواهد با حفظ توپ به گل برسد. فلسفه هر مربي متفاوت است و بايد ببينيد باشگاه‌ها به دنبال کدام فلسفه هستند. مطمئناً چلسي به دنبال نتيجه بوده که به سراغ مورينيو رفته و بايرن‌مونيخ هم هدف ديگري داشته اما نبايد مربيان را با هم مقايسه کرد.

 هزينه کلاس‌هاي دوره پرولايسنس چقدر بود؟

بايد ۱۲ هزار و ۵۰۰ يورو براي ورودي اين کلاس‌ها به حساب فدراسيون فوتبال آلمان مي‌ريختيم که در کنار آن هزينه رفت‌وآمد هم داشتم. به نظرم اين پولي که براي ورودي واريز کرده بوديم فقط خرج سرويس و هزينه‌هايي بود که براي ما انجام مي‌دادند. هزينه استاد و مدرس کلاس‌ها بسيار سنگين است که فدراسيون فوتبال آلمان اين هزينه را تقبل مي‌کند و پولي که از ما گرفتند فقط هزينه هتل ورزشي، غذا، سفرهاي گروهي و ... بود. اين قيمت نسبت به هزينه‌هاي آلمان واقعاً مناسب بود.

 به جز شما فرد آسيايي ديگري هم در کلاس‌ها حضور داشت؟

خير؛ فقط من از آسيا حضور داشتم که البته قانون آن هم اين است که شما بايد در کشور آلمان زندگي کرده باشيد. بايد زبان آلماني بلد باشيد، مدرک A و B را از فدراسيون فوتبال آلمان بگيريد تا به شما اجازه دهند در کلاس‌هاي دوره پرولايسنس حضور پيدا کنيد. زبان آلماني هم زبان بسيار سختي است و زمان بازي کردن هم بسيار عاميانه صحبت مي‌کرديم اما براي حضور در کلاس‌هاي مربيگري دوره يک ساله‌اي را رفتم تا زبانم را کامل کردم. در اين سه سال که از فوتبال خداحافظي کردم وقت زيادي گذاشتم و اين دوره در اصل سه سال بود نه ۱۰ ماه. به نظرم بايد همه چيز را اصولي شروع کرد و البته فدراسيون فوتبال آلمان هم اجازه نمي‌دهد غيراصولي کاري انجام شود، به همين دليل دوره کسب اين مدرک براي من ۳ سال طول کشيد.

البته با ماندن در فوتبال ايران مي‌توانستيد بعد از خداحافظي از فوتبال سه روزه هم وارد عرصه مربيگري شويد! نمي‌شد؟

صددرصد مي‌توانستم اين کار را انجام دهم اما دوست دارم ياد بگيرم و ياد بدهم. کسب تجربه خوب است اما بعضي تجربه‌ها اصلاً خوب نيست. در آغاز اين دوره به ما گفتند که شما يک سيکل و دايره‌اي بوديد که همينطور طي مي‌شد و يک مربي از مربي ديگر به صورت تجربي کار را ياد مي‌گرفت اما اکنون اين دايره قيچي شده است. يعني همه چيز از نو آغاز شد و به همين دليل در چند سال اخير مربي جديد، جوان و ناشناخته آلماني زياد شده است.

چرا فدراسيون فوتبال آلمان تصميم مي‌گيرد چنين هزينه‌اي را براي وحيد هاشميان که يک ايراني است، پرداخت کند؟

به اين دليل که بازيکن را مربي مي‌سازد و نسل جديد به بازيکن و علم روز فوتبال نزديک‌تر است. روش جذب کردن بازيکنان، کسب علم و ... در جوان‌ها بهتر است و به همين دليل فدراسيون فوتبال آلمان روي جوان‌ها سرمايه‌گذاري مي‌کند که خوشبختانه يکي از آنها من بودم. از سال ۲۰۰۴ که ماتياس سامر به فدراسيون فوتبال آلمان آمد دوره‌هاي مربيگري را سخت کرد و ديگر مانند قديم نبود.

گرفتن مدرک پرولايسنس قديم بسيار راحت‌تر بود و دوره‌ها ۶ ماهه برگزار مي‌شد که تعداد نفرات هم بيشتر بود. در سال ۲۰۰۸ بازهم اين دوره سخت‌تر شد و حتي چند بازيکن تيم ملي آلمان را مي‌شناسم که در ورودي اين کلاس‌ها رده شدند. داريوش ووش که کاپيتان تيم ما در بوخوم و در تيم ملي آلمان هم بود، دو دوره در اين کلاس‌ها رد شد. با اين صحبت نمي‌خواهم کار خودم را بزرگ جلوه بدهم بلکه مي‌خواهم سخت‌گيري‌ها را بگويم و اينکه چه اتفاقاتي افتاده است.

حتي اين سخت‌گيري‌ها براي بازيکنان استثنايي نيز وجود داشته است. شنيده بوديم لوتار ماتئوس هم بعد از گذراندن اين کلاس‌ها نتوانست در آلمان مربيگري کند، چون سخت‌گيري زياد بود...

سخت‌گيري براي همه است. البته من شنيده‌ام که براي ماتئوس به صورت اختصاصي کلاس گذاشته شد و او در سال ۲۰۰۴ يک دوره ۴ هفته‌اي را با اريش روته‌مولر پشت سر گذاشت که ديگر اين کلاس‌ها را براي کسي برگزار نکردند. دقيقاً از همين سال به بعد بود که سخت‌گيري‌ها بيشتر شد. کار ديگري که فدراسيون فوتبال آلمان براي دوره پرولايسنس انجام مي‌دهد اين است که مي‌گويند ما فوتبال را در کل کشور پخش مي‌کنيم. به طور مثال ۴، ۵ نفر که فوتباليست حرفه‌اي بوده‌اند و شرايط دارند را انتخاب مي‌کنند.

۴ نفر از مربيان دانشگاهي، ۴ نفر از بين مربيان جوانان، ۴ نفر را از بين کمک مربيان و به اين شکل به همه فرصت يادگيري مي‌دهند تا اين مربيان آموزش‌هاي خود را در کل آلمان پخش کنند. اينطور نيست که ۲۴ نفر را که فوتباليست بوده‌اند و اسم و رسم دارند را انتخاب کنند در حالي که اگر در فوتبال ما اين اتفاق رخ بدهد، فقط اسم و رسم‌دارها را انتخاب مي‌کنند.

 خيلي از هم دوره‌هاي شما بوده‌اند که مثل شما ترجيح ندادند مربيگري را در اروپا يا فوتبال آلمان ياد بگيرند. به جز مهدوي‌کيا که تازه در کلاس‌ها ثبت نام کرده علي دايي، خداداد عزيزي و چند نفر ديگر که تجربه بازي در بوندسليگا را دارند راه شما را نرفتند. دليل اين کار هم شايد اين باشد که شما مثل اين دسته به فوتبال ايران فکر نمي‌کنيد و انديشه‌تان فراتر از فوتبال ايران است. اين فرضيه درست است؟

شايد به اين دليل است که من فوتبالم را هم اينگونه پيگيري کردم و پله پله بالا رفتم. مثلاً اينطور نبود که من امروز اينجا باشم دو گل بزنم و فردا تيم ملي دعوت شوم، پس فردا هم به تيم بزرگي بروم و هر روز روزنامه‌ها عکسم را چاپ کنم. من از رده اميدها کارم را آغاز کردم، در فتح و پاس حضور داشتم، سختي کشيدم، بازيکن ذخيره بودم، فيکس شدم تا به تيم ملي دعوت شوم، در تيم ملي گل زدم اما نيمکت نشين شدم. خيلي از اين مسائل براي من رخ داد. در آلمان که يک کشور غريب است از ابتدا کارم را آغاز کردم، بالا رفتم، سقوط کردم و دوباره بالا رفتم. شايد اين سبک فوتبال من باعث شد ديدم به مربيگري هم اينگونه باشد و سعي مي‌کنم پله پله بالا بروم.

پس چرا اين مربياني که اسم برديم راه شما را انتخاب نکردند؟

من مسئول نفرات ديگر نيستم که درباره آنها نظر بدهم و فقط درباره خودم نظر مي‌دهم. من دوست داشتم ياد بگيرم و هنوز هم دوست دارم اين کار را انجام بدهم، چون هنوز چيزي تمام نشده است. دوست دارم به صورت علمي کار کنم و سيستم فوتبال آلمان هم اين اجازه را به من داد. ضمن اينکه در شروع کلاس‌ها يکي از مسئولان اين دوره به من گفت «ما مي‌دانستيم که تو در ايران راحت‌تر کارت را شروع مي‌کني اما تو راه سخت را انتخاب کردي و ما هم کساني را دوست داريم که راه سخت را انتخاب مي‌کنند». دقيقاً همان صحبت شما که مي‌توانستم در ايران سه روزه مربي شوم را آنها مي‌دانستند و از اينجا با خبر بودند.


 بعضي‌ها معتقدند اگر شما بهترين نمرات را هم در فوتبال آلمان بياوريد و بهترين مدرک را هم بگيريد اما در فوتبال ايران نمي‌توانيد آن اصول را پياده کنيد و امکانات فراهم نيست. ضمن اينکه شايد عوامل ديگري در فوتبال ايران نتايج را رقم بزنند. آيا به اين موضوع فکر کرده‌ايد؟

من به اين سؤال با توجه به زمان بازيگري‌ام جواب مي‌دهم. زماني که به بايرن‌مونيخ رفتم و در اين تيم بازي کردم، چگونه اين اتفاق رخ داد؟ فتح، پاس، هامبورگ و بوخوم بازي کردم و پله پله بالا رفتم. حالا چطور شده که در دوران مربيگري از اين طرف عکس مي‌شود و من بايد از آلمان به ايران بيايم؟ شايد اين بعضي‌ها که چنين حرف‌هايي را مي‌زنند نمي‌توانند از اين طرف بالا بيايند.

 دليل اين موضوع نتيجه‌گرا بودن فوتبال ايران است...

من يک سؤال دارم. اگر يک مربي بيايد و به جوان‌ها فوتبال درست را ياد بدهد و نتيجه را هم کنار بگذارد خوب است يا مثلاً من به ايران بيايم، چند بازيکن خوب تيم ملي را هم جمع کنم و تيمم هم روي برخي اتفاقات هميشه خوب باشد، آن وقت مي‌گويند اين خوب است و آن بد است؟ من هم از باخت بدم مي‌آيد و نتيجه را دوست دارم اما هرکسي خودش راهش را انتخاب مي‌کند. اينکه هنوز کسي کارش را شروع نکرده بخواهيم درباره او قضاوت کنيم کمي مغرضانه است.

حالا اگر از بين يک تيم ليگ برتري ايران و ليگ دسته سوم آلمان پيشنهاد داشته باشيد، کدام يک را انتخاب مي‌کنيد؟

شما فکر مي‌کنيد ليگ برتر ايران از ليگ دسته سوم آلمان بالاتر است؟ مگر تيم‌هاي ليگ برتر ايران چه امکاناتي دارند؟ زمين تمرين اختصاصي دارند يا ورزشگاه اختصاصي؟ تاريخچه و مديريت ثابت پشت آنهاست؟ از نظر مالي و پشتوانه‌اي قوي هستند؟ کار کردن در ليگ دسته سوم آلمان بسيار سخت است و شما فکر مي‌کنيد در آنجا کار کردن راحت است.

مي‌خواهيم ديدگاه شما را بدانيم که با طرز تفکر فعلي کدام يک را انتخاب مي‌کنيد. بحث مقايسه نبود.

صبر مي‌کنم تا ببينم چه پيشنهاداتي به من مي‌رسد. چون دوره‌هاي مربيگري را زود به پايان رساندم و هنوز هم جوان هستم عجله‌اي براي شروع کار ندارم. يک نفر حرف خوبي زد و گفت وقتي يک پزشک جراح مدرکش را گرفت فقط دنبال اين است که اولين جراحي‌اش را انجام دهد. امکان دارد در اولين ناموفق باشيد و يک نفر را بکشيد به همين دليل من عجله ندارم. ترس ندارم و به فوتبال هم علاقه‌مندم اما دوست ندارم با يک تصميم عجولانه همه چيز را خراب کنم. چون هنوز پيشنهاد جدي نرسيده به همين دليل تصميم نگرفتم. ضمن اينکه من يک سؤال دارم. اينکه گفتيد فوتبال نتيجه‌گرا منظورتان چيست، شايد من خوب متوجه اين منظور نشدم.

بخشي از آن را خودتان اشاره کرديد که بازيکنان ملي‌پوش را جمع مي‌کنند، دست به کارهايي که نبايد بزنند، مي‌زنند، شلوغ بازي در مي‌آورند، در رسانه‌ها برخي کارها را انجام مي‌دهند و آخر هم نتيجه مي‌گيرند و حداقل سهميه آسيا را مي‌گيرند.

يعني تاکتيک و تکنيک هم اصلاً مهم نيست. اکنون چند درصد فوتبال ايران به اين شکل کار مي‌کند؟ وقتي خودتان مي‌گوييد فوتبال ايران اينگونه است، چطور انتظار داريد يک مربي به تيم ملي بيايد و روي کل فوتبال ايران هم اثر بگذارد؟ من حامي کي‌روش نيستم و اصلاً هم نمي‌خواهم از او حمايت کنم. مربيان ما بايد استاندارد شوند و کار را پله پله جلو ببرند. چند وقت پيش مصاحبه‌اي خواندم که نمي‌دانم از چه شخصي بود اما نوشته بودند بايد شرايط فراهم شود که مربيان ما سريع‌تر بتوانند مدرک مربيگري بگيرند. اين به چه معناست؟ يعني آموزش اصلاً مهم نيست و فقط مدارک اهميت دارد. خب اين کاري ندارد؛ شما به فدراسيون فوتبال بگوييد يک دستگاه چاپ بخرد، مدارک را چاپ کند و با يک امضا به همه مدرک بدهد. آيا اين مشکل فوتبال ما را حل مي‌کند؟ چرا مي‌گويند بايد يک سال بين مدارک بايد فاصله باشد، چون بايد چيزهايي که ياد گرفتيد را عملي کنيد.

شايد هم بوده‌اند مربياني که به دليل مشغله کاري فقط در کلاس‌هاي مربيگري ثبت نام کرده‌اند و با کمترين حضور در کلاس‌ها و گذراندن دوره مدرک مربيگري گرفته‌اند. نظرتان در اين خصوص چيست؟

رسانه‌ها بايد در اين خصوص بنويسند که چه کسي چنين کاري انجام داده و چرا چنين اتفاقي افتاده است. کار آموزشي شوخي نيست، به خصوص در فوتبال. اصلاً بايد ارائه مدرک A فدراسيون فوتبال را محدود کنند و اجازه ندهند هرکسي در کلاس‌ها حاضر شود. مثلاً تعداد را به سالي ۳۰ نفر برسانند و دوره‌هاي طولاني مدت برگزار کنند که مربي ساعت‌هاي زيادي در کلاس حاضر باشد. من اينجا مسئوليتي ندارم و مي‌توانم صحبت کنم که فلاني اين کار را انجام دهد و فلان نفر کار ديگر را بکند اما بايد قبول کنيم که کار در فوتبال ايران سخت است. همه بايد پله پله بالا بيايند تا مشکل اين فوتبال حل شود و بالاخره بايد از يک جا کار را شروع کرد. من نه دکتر فوتبالم، نه پروفسور..

زمان شروع کار اجرايي وحيد هاشميان کي مي‌رسد؟ يک سال ديگر اين اتفاق مي‌افتد يا دو سال ديگر، به اين موضوع فکر کرده‌ايد؟

هر زمان که بهترين پيشنهاد برسد. شايد همين امسال. امکان دارد در تيم‌هاي پايه کارم را آغاز کنم و شايد هم کمک مربي شدم. شايد تصميم گرفتم به عنوان سرمربي کارم را آغاز کنم. من اين اخلاق را ندارم که حتماً بايد در فلان تيم باشم و فلان سمت را داشته باشم. بايد ببينم در کجا مي‌توانم پيشرفت کنم، ياد بدهم و ياد بگيرم.

 حالا که اين دوره‌ها را پشت سر گذاشتيد و بهترين مدرک مربيگري فدراسيون فوتبال آلمان را هم گرفتيد آيا پيشنهادي از اين کشور داريد؟

فعلاً چند تيم صحبت کرده‌اند اما هنوز چيزي معلوم نيست.

 از ايران چطور؟

ايران هم همينطور. اصلاً درست نيست که تا چيزي قطعي نشده بخواهيم درباره آن صحبت کنيم، چون من اين کار را بازارگرمي مي‌دانم. اگر مدام بگوييم من اين را مي‌خواهم، من اين را مي‌خواهم، من اين را مي‌خواهم، درست نيست و اين کار را جز بازارگرمي چيز ديگري نمي‌دانم. يک زمان شايد باشگاهي بيايد و پيشنهادش را اعلام کند که اين ديگر از سوي من نيست اما تا زماني که چيزي قطعي نشود، من صحبتي نمي‌کنم.

يک زمان پيش مي‌آيد که مثلاً وحيد هاشميان بدون اينکه دلال يا ايجنتي را ببيند پيشنهاد دارد و اسم اين را نمي‌توان بازارگرمي گذاشت. مي‌خواهيم به طور واضح روشن شود که مربي شدن راه درست دارد و اين راهش نيست که با دلال‌ها مربي شويد...

قطعاً راهش اين نيست اما رسيدن به مربيگري به اين شکل سخت‌تر است. به خصوص در ايران. ممکن است در فوتبال ايران تا آستانه قرارداد بستن هم پيش برويد اما همان‌هايي که گفتيد به يک باره شما را به پايين پرت کنند و مقابل قرارداد بستن‌تان را بگيرند. اين مسائل در فوتبال ايران وجود دارد. من احتياجي به بازارگرمي ندارم. فوتبال بازي کردم، سابقه دارم و مدارکم را گرفته‌ام. هرکسي مي‌خواهد به خودم پيشنهاد مي‌دهد و هرکسي هم نمي‌خواهد مشکلي نيست، چون من عجله‌اي براي شروع کار ندارم.

حالا اگر بخواهيد کارتان را شروع کنيد نفر اول مي‌شويد يا ابتدا بايد دستيار باشيد تا از پس مسئوليت سخت برآيد؟

فکر غلطي که در فوتبال ما وجود دارد و وجود خواهد داشت، اين است که فکر مي‌کنند جوان يعني شکست. روانشناس ما مي‌گفت اشتباه يعني قضاوت از روي ظاهر؛ مثلاً اينکه فلان فرد عينک مي‌زند، کت و شلوار هم مي‌پوشد، پس او زياد درس خوانده و باهوش است. يکي ديگر لباس مرتبي ندارد يعني او استعداد هيچ کاري را ندارد و اين قضاوت‌ها غلط است. در فوتبال ما کمتر مي‌بينيم که بازيکن ۱۸، ۱۹ ساله بازي کند و به او فرصت داده شود. به سن ۲۴ سالگي که مي‌رسد تازه او را از روي نيمکت بلند مي‌کنيم و به او اجازه بازي مي‌دهيم. يک بچه ۱۸ ساله هم مي‌تواند فيکس بازي کند. گوارديولا که سرمربي بارسلونا شد چند سال داشت که اين تيم را قهرمان کرد؟ چرا آمار مربيان جوان را نمي‌گذاريم که موفقيت‌هاي آنها را نشان دهيم؟ به همين دلايل قبول ندارم که يک مربي ابتدا بايد دستيار باشد و بعد سرمربي شود.

در خصوص من همه چيز بستگي به شرايط دارد که شرايط چه پيش مي‌آيد. آيا اکنون همه سرمربيان فوتبال ايران تمام سلسله مراتب را پشت سر گذاشته‌اند؟ ما در فوتبال‌مان در اين ۳۵ سال سرمربي يک شبه تيم ملي داشتيم. ببينيد که چقدر ما در اين فوتبال مربياني داشتيم که يک شبه مربي شده‌اند. منظورم فقط سرمربي تيم ملي بزرگسالان نيست، بلکه ببينيد چه کساني در تيم‌هاي اميد و جوانان کارنامه نداشتند و شکست مي‌خوردند اما دوباره آنها را مربي مي‌کردند. حالا هم مي‌گويم، اگر همه مربيان در ايران کار را اصولي طي کردند، من هم اصولي کار مي‌کنم. تا به اينجا که اصولي آمده‌ام و بايد ديد از اينجا به بعد چه اتفاقي رخ مي‌دهد.

يکسري تناقض‌ها در مربيگري داخل و خارج ايران وجود دارد. اينکه مثلاً کي‌روش با يک استانداردهايي مربيگري را آغاز کرده اما اکنون اين استانداردها را در فوتبال ايران نمي‌بينيد. اين تناقض‌ها را چگونه مي‌توان جبران کرد؟

من يواخيم لو را مثال مي‌زنم که اگر تيم ملي آلمان را گرفته و قهرمان جهان کرده است، چگونه کار مي‌کند. به طور مثال او يک سال قبل از جام جهاني به برزيل سفر کرد و وقتي هتل مناسب پيدا نکرد دستور داد آلماني‌ها در برزيل يک هتل بسازند. تمام سيستم باشگاه‌هاي آلمان خوب انجام مي‌شود و بازيکنان سيستم را به خوبي مي‌دانند و از پايه همه چيز را ياد گرفته است. او بهترين اين نفرات را جمع مي‌کند و با کمي هوش مربيگري هم تيم را جلو مي‌برد. بازهم مي‌گويم قصد حمايت از کي‌روش را ندارم اما اگر ما فکر کنيم کي‌روش، گوارديولا يا هيتسفلد تيم ما را بگيرند و دو، سه هفته‌اي ي تيم استثنايي بسازند، کاملاً اشتباه کرده‌ايم.

تناقض‌ها را بايد اينجا ديد که خيلي از بازيکنان ما هنوز تاکتيک‌هاي فردي را هم بلد نيستند و نمي‌توانند يک توپ را استپ کنند. نمي‌دانند در جمله و دفاع کجا جاگيري کنند و به همين دليل مي‌گويم يک مربي نمي‌تواند همه کار را انجام دهد. ايراد فوتبال ما نفر نيست، بلکه کل فوتبال ما مشکل دارد. اين ايراد هم به نتيجه‌گرايي باز مي‌گردد، به طوري که ليگ دسته اول ما به مراتب بدتر از ليگ برتر نتيجه‌گيرانه است.

پس با اين شرايط با آوردن مربيان بزرگ به فوتبال‌مان چه استفاده‌اي مي‌توانيم از آنها ببريم؟

اول از همه بايد بهترين امکانات را داشته باشيم، دو زمين تمرين داشته باشيم، رختکن خوب، کلينيک فيزيوتراپي داشته باشيم و همه چيز اصولي پيش برود. مهم‌تر از هر چيز ديگري مديري که بالاي سر کار است بايد مدير واقعي باشد. حتماً نياز نيست مدير فوتبالي باشد و مي‌توانيم يک مدير حرفه‌اي غيرفوتبالي بياوريم که از افراد متخصص فوتبال در تيمش استفاده کند اما ما هميشه به دنبال اين هستيم فوتبالي‌ها را بياوريم که بيشتر آنها نيز دنبال فوتبال نيستند. اين مديران هم خيلي زود محو مي‌شوند و ديگر چيزي از آنها نمي‌بينيم. کسي نمي‌آيد در فوتبال ما براي فوتبال کاري کند.


البته اکنون يک مشکل حل شده و آن هم ثبات کاري است. رئيس فدراسيون فوتبال دو دوره در فدراسيون حضور داشته و سرمربي تيم ملي هم وارد پنجمين سال فعاليتش شد. مشکل فوتبال‌مان کجاست که نتوانستيم حداقل نتيجه را بگيريم و تيم ملي در جام ملت‌ها نيز به جايي نرسيد؟ آيا در اين مدت استفاده لازم را از کي‌روش برده‌ايم؟

خير؛ فوتبال ما استفاده‌اي از کي‌روش نبرده است. اين مربي منتقد زياد دارد و از سوي ديگر هواداران هم خيلي او را دوست دارند. منتقدان مي‌گويند او تغييري نداده اما او حدود ۶ سال در منچستريونايتد مربيگري کرده، سرمربي رئال مادريد بوده و با پرتغال در جام جهاني حضور داشته است. او رزومه خوبي دارد و در تيم‌هاي بزرگي کار کرده و اين مربي براي فوتبال ما خوب است. نمي‌گويم ايده‌آل است اما خوب است.

وقتي با يک باخت روي سرش مي‌ريزيم يعني مي‌خواهيم او هم نتيجه‌گرا باشد. آيا تا حالا شده از او بخواهيم در خصوص مدارس فوتبال منچستريونايتد به باشگاه‌هاي ما بگويد؟ تا حالا مربيان ما از او خواسته‌اند يک کلاس ۴، ۵ روزه براي آنها برگزار کند؟ نمي‌دانم کي‌روش اين کار را نکرده يا مربيان ما نخواسته‌اند اما هرچيزي که هست از او استفاده‌اي نکرديم. مربيان ما خواسته‌اند بروند در تمرين تيم ملي کنار زمين بنشينند و کار ياد بگيرند.

شايد خيلي‌ها اين کار را ننگ بدانند. خودتان قبول مي‌کنيد در تيم ملي دستيار شويد؟

ننگ نيست و من عاشق ياد گرفتن هستم اما بايد ببينم دستيار چندم مي‌شوم. اين خيلي مهم است. مثلاً مي‌گويند تو بيا و دستيار فلان تيم باش اما مي‌بينم سرمربي خودش هست، دو نفر هم کنارش هستند و مي‌گويد دو نفر هم خودتان معرفي کنيد. يک دفعه روي نيمکت ۵ نفر حضور دارند و مشخص است که سرمربي تيم به دو نفري که معرفي شده‌اند، اعتقادي ندارد. از بين اين نفرات يک مربي تمرين مي‌دهد، يکي وظيفه دارد بازيکنان را صدا بزند، يکي هم فقط روي نيمکت مي‌نشيند و براي بازيکنان دست مي‌زند. بايد ببينم آيا قرار است من روي نيمکت براي بازيکنان دست بزنم؟

حرف همين است که چرا در اين مدت ۴ مربي جوان کنار کي‌روش نگذاشتيم که کار را از او ياد بگيرند.

ما بايد ببينيم کي‌روش را به چه دليل آورده‌ايم و به چه دليل او را نگه داشته‌ايم. آيا توانسته‌ايم از او استفاده کنيم يا نه. ثبات خوب است اما اگر به همين شکل جلو برويم تا ۱۰۰ سال ديگر هم به جايي نمي‌رسيم و پيشرفت نمي‌کنيم. برنامه‌ريزي ما براي فوتبال و آموزش چيست. کميته فني براي چيست، چه کاري انجام مي‌دهد و رئيس کيست؟ رئيس کميته فني که خودش فوتبال بازي نکرده، چگونه مي‌تواند تشخيص بدهد که وحيد هاشميان به درد تيم‌هاي ملي پايه مي‌خورد يا نه؟ وحيدي که سابقه فوتبالي‌اش از همه آنها بالاتر است.

اين‌ها نقد است و ترسي ندارم که با کسي درگير شوم. قصد درگيري ندارم اما اين‌ها نقد است که بايد صورت بگيرد. با اين وضعيت فوتبال ايران هيچ چيز نمي‌شود. شما اگر تخصص نداريد، خيانت نکنيد. تخصص با تعهد لازم است و دکتر چمران در اين باره در جمله‌اي زيبا گفته که «تقوا از تخصص لازم‎تر است، آن را مي‎پذيرم اما مي‌گويم آن کس که تخصص ندارد و کاري را مي‎پذيرد، بي‎تقواست.» يعني کسي که عهده‎دار مقام و مسندي مي‎شود اما تخصص لازم براي مديريت در آن مسند را ندارد، در واقع تعهد هم ندارد. مثل اين است که به من بگويند وحيد تو رئيس فدراسيون وزنه‌برداري يا تنيس روي ميز باش اما وقتي تخصص ندارم، نمي‌توانم کاري کنم. اگر هم قبول کنم پيشکسوتان آن رشته را جمع مي‌کنم، مربيان خوب خارجي را مي‌آورم و کار را مديريت مي‌کنم. اگر هم روزي نتوانم کاري کنم استعفا مي‌دهم و مي‌روم.

پس با اين شرايط فدراسيون فوتبال هم نبايد از کي‌روش انتظار معجزه داشته باشيم؟

سؤال بسيار سختي پرسيديد. من مي‌گويم بايد از نقطه‌اي شروع کنيم، پله پله جلو برويم تا به جايي برسيم. شايد سال اول و دوم خوب نباشيم اما کم کم بهتر مي‌شويم. ما که نمي‌توانيم خودمان را با فوتبال آلمان مقايسه کنيم. کسب مقام و رتبه که نبايد ايده‌آل ما باشد. اکنون فوتبال عراق که سال ۲۰۰۷ قهرمان آسيا شد يا فوتبال يونان که ۲۰۰۴ قهرمان اروپا شد، کجاست؟ اگر در جام جهاني آرژانتين قهرمان مي‌شد بايد مي‌گفتيم فوتبال آنها از آلمان جلوتر است؟ نه اينگونه نيست و فوتبال آلمان از آرژانتين خيلي بهتر است اما شايد استعداد آنها از آلماني‌ها بهتر باشد. ما بايد به زيرساخت‌هاي فوتبال فکر کنيم که هرچه مي‌گوييم هيچ اتفاقي رخ نمي‌دهد.

چاره کار چيست؟

فوتبال ما در تمام پست‌ها نياز به بازنگري دارد. رئيس فدراسيون، نايب رئيس، کميته فني و در تمام پست‌ها و کميته‌ها بايد دگرگوني داشته باشيم. تا وقتي اين کار صورت نگيرد فوتبال ما تغييري نمي‌کند. رفتن به جام جهاني هم مانند اين است شما يک مهندس بياوريد و ساختمان قديمي را ظاهرش را درست کنيد اما اين خانه همچنان از داخل ويرانه است.

حالا که اينطور است، چرا کار را به دست مهندس ايراني ندهيم که ظاهر را درست کند؟

من اينگونه جواب مي‌دهم که اگر در آلمان يواخيم لو را کنار بگذارند و مربي ۳۰ درصد ضعيف‌تر از او را هم بگذارند، اين مربي هم در سيستم خوب کار مي‌کند اما در فوتبالي مثل فوتبال ما شايد يکسري ريزه‌کاري‌ها وجود داشته باشد که مربي ديگري نتواند آنها را انجام دهد. من بازهم مي‌گويم اين حرف‌ها در حمايت از کي‌روش نيست و پست و مقامي هم ندارم و به دنبالش هم نيستم که چنين حرف‌هايي بزنم. شايد اگر يک ايراني روي نيمکت تيم ملي بود نمي‌توانست فشارهاي قبل از جام جهاني را تحمل کند و شايد تغيير مي‌کرد اما کي‌روش چون بحران را ديده توانست از بحران عبور کند. البته بخت، اقبال و داوري هم همراهش بود اما مهم‌تر از هرچيز ديگر مبارزه او با بازيکن سالاري بود. سال‌هاي پيش هم مربيان ايراني در تيم ملي بودند و آمار بگيريد که چه کاري انجام شده است.

با يک مهندس خارجي ارزان‌تر هم مي‌توان اين نماي ساختمان را درست کرد. مثلاً با برانکو ايوانکوويچ هم به جام جهاني رفتيم و با هزينه کمتري اين کار انجام شد.

همين برانکو که اکنون همه رسانه‌ها مي‌گويند خوب است، کسي بود که زمان حضورش در تيم ملي زير بار شديد انتقاد رسانه‌ها قرار داشت. حالا چرا اين همه غصه هزينه را مي‌خوريد؟ اين همه مشکل داريم و کسي را مي‌گيرند که در کشور اين همه دزدي کرده است. شما مي‌خواستيد کي‌روش چه کار مي‌کرد؟ در جام ملت‌ها مي‌توانستيم به نيمه نهايي برويم اما بازي با عراق کمي غير عادي شد. اصلاً در جام ملت‌ها قهرمان هم مي‌شديم، آيا مشکلات فوتبال ما تمام مي‌شد؟

 انتظار اين بود که حداقل وحيد هاشميان، عليرضا منصوريان، يحيي گل‌محمدي و امثال اين سرمايه‌ها در کنار کي‌روش باشند و کار را هم ياد بگيرند.

من مي‌گويم همه اينها به مديريت بازمي‌گردد و چه کسي اين فرد را مديريت کرده است. وقتي قبول کردند سبک کي‌روش اينگونه باشد و چارچوب تعيين نشد يا تعيين شد و رعايت نکرده‌اند، چه انتقادي مي‌توان کرد. ضمن اينکه بايد قبول کنيم سرمربي با نفراتي که خودش قبول دارد کار مي‌کند.

اين همه به مديريت فدراسيون فوتبال انتقاد مي‌شود. چرا يکي از همين منتقدان که سال‌ها هم براي اين فوتبال زحمت کشيده‌اند به سمت يادگيري مديريت نمي‌روند که خودشان براي اين فوتبال تصميم بگيرند و مديريت کنند؟

به اين دليل که فضاي کار داده نمي‌شود. اکنون من ۳۹ ساله هستم اما آيا فدراسيون فوتبال مي‌داند کجا زندگي مي‌کنم و چه کاري انجام مي‌دهم؟ نمي‌گويم من سرمايه‌ام اما خيلي از اين سرمايه‌ها در فوتبال داريم که به آنها اهميتي داده نمي‌شود. اکنون علي جباري، حسن روشن، همايون شاهرخي، رسول کربکندي، ابراهيم قاسمپور، پيشکسوتان بزرگ پرسپوليس کجا هستند؟ هيچکس از اين افراد ياد نمي‌کند و وقتي از اينها ياد نمي‌شود بقيه مي‌خواهند چه کار کنند.

 چقدر ليگ ايران را دنبال مي‌کرديد؟

در اين ۱۰ ماه که بيشتر سر کلاس‌هاي مربيگري بودم بيشتر نتايج را دنبال مي‌کردم و فرصت نمي‌شد بازي‌ها را تماشا کنم.

مي‌خواهيم بدانيم در فوتبال‌مان چه اتفاقي افتاده که بايد به دنبال بازيکنان دو مليتي باشيم و از آنها در تيم ملي استفاده کنيم؟

بيشتر بازيکنان ما اصول اوليه فوتبال را بلد نيستند. استعداد در فوتبال‌مان زياد داريم اما آنها به خوبي آموزش نمي‌بينند. هر نسل با نسل ديگر فرق دارد و شايد اکنون بگوييم بازيکنان جام جهاني ۹۸ ستاره بودند و برخي بگويند بازيکنان جام جهاني ۲۰۰۶ ستاره‌تر بودند. شايد برخي بگويند سال ۲۰۰۶ بازيکنان تيم ملي کاري نکردند اما من مي‌گويم اين تيم راحت‌ترين سال به جام جهاني رفت و سال ۹۸ ما به سختي و با معجزه به جام جهاني رفتيم. نمي‌توانيم هيچ زماني را با زمان ديگر مقايسه کنيم اما اکنون بازيکن پديده در فوتبال ما کم شده است. شايد اکنون بخواهيم تيم ملي ۱ و ۲ تشکيل دهيم فاصله زياد نباشد آن هم به اين دليل است که ما ديگر لژيونر نداريم.

 البته لژيونرهاي جواني مانند سردار آزمون و عليرضا جهانبخش هستند که هنوز در ليگ و تيم‌هاي مطرحي بازي نمي‌کنند. شما سطح اين بازيکنان را چطور مي‌بينيد و اصلاً آنها را دنبال مي‌کنيد؟

سردار آزمون يک بازيکن جوان است و همين که در اين سن توانسته به فوتبال اروپا برود و خودش را در ليگ روسيه جا بيندازد به نظرم خوب است. بازي‌هاي جهانبخش را هم نديدم اما مي‌دانم در داماش گيلان بود و در نايمخن هلند اين فصل ستاره تيمش بود و پاس گل‌هاي زيادي هم داد. گاو طلايي ليگ دسته دوم هلند را هم برد که اين خيلي خوب است و مانند خود من که با بوخوم در ليگ دو آلمان بودم کار مي‌کند. اميدوارم در ليگ دسته يک هلند هم درخشش داشته باشد.

عملکرد بازيکني مانند رضا قوچان‌نژاد را چطور مي‌بينيد؟

سؤال سختي است، او هم بازيکني است که براي تيم ملي گل‌هاي حساسي زده و گل صعود تيم ملي به جام جهاني را زد اما ما بايد به دنبال مهاجمان بهتري باشيم. اگر در ليگ مهاجم خوب داشته باشيم بايد به دنبال آنها باشيم و اگر هم نه مي‌توانيم بازهم به دنبال بازيکنان دو مليتي باشيم که اين هم بد نيست. نژادپرستي است که بخواهيم بگوييم اين بازيکنان نبايد به تيم ملي بيايند.

در اين مدت کدام يک از بازيکنان تيم ملي بوده‌اند که به نظرتان مي‌توانند به فوتبال ايران کمک کنند؟

همانطور که گفتم بازي‌ها را کم ديدم اما دفاع راست تيم ملي، وريا غفوري خيلي خوب بود و وحيد اميري هم خيلي خوب بازي مي‌کند. مرتضي پورعلي‌گنجي هم در دفاع وسط خوب کار کرد اما در پست مهاجم هنوز آن بازيکني که مي‌خواهيم را پيدا نکرديم.

بازيکناني مانند آزمون و جهانبخش و نفرات جواني که اضافه شده‌اند، مي‌توانند در آينده لژيونرهاي بزرگي شوند؟

اکنون فقط نکات فني در لژيونر شدن بازيکنان حرف اول را نمي‌زند و مسائل اقتصادي هم براي باشگاه‌ها مهم تلقي مي‌شود. اينکه يک کشور براي پخش کردن بازي‌هاي تيمي که بازيکنش در آن بازي مي‌کند حق پخش تلويزيوني بدهد، پول تبليغات بدهد و تمام اين مسائل دخيل شده است. استعدادهاي خوبي داريم اما آنها بايد بيشتر کنار هم بازي کنند و بازي‌هاي دوستانه‌اي مانند شيلي و سوئد به آنها کمک مي‌کند که بازيکنان بزرگي شوند. اين برخوردها مي‌تواند اعتماد به‌نفس بازيکنان را بالاتر ببرد.

کمي درباره سنت‌شکني در ليگ صحبت کنيم. اين فصل پرسپوليس و استقلال نتوانستند در کورس قهرماني باشند و ديديم تيم‌هايي مانند سپاهان، تراکتورسازي، نفت و حتي ذوب‌آهن آمدند و مدعي شدند. دليل اينکه ديگر تيم‌هاي سنتي نمي‌توانند کاري از پيش ببرند چيست؟

اگر توجه داشته باشيد در اين مدت پرسپوليس و استقلال به لحاظ باشگاهي شرايط خوبي نداشتند و ثبات مديريتي هم در اين دو باشگاه نبود. در پرسپوليس و استقلال پول نيست، بدهي وجود دارد و آدم‌هايي که مي‌آيند و بايد به فکر تيم باشند، به فکر نيستند. پيش‌بيني مي‌شد اين دو تيم به اين روز بيفتند. وقتي بازيکن و مربي که درآمدشان از فوتبال است، پول نمي‌گيرند دلسرد مي‌شوند و ديگر زمان قديم نيست که بگوييم همه به خاطر نام پرسپوليس و استقلال بازي مي‌کنند چون باشگاه‌هاي ديگر پول و شرايط بهتري دارند که بازيکنان آنها را انتخاب مي‌کنند.

مهره‌هايي که به اين دو تيم آمدند به خصوص در پرسپوليس، در حد و اندازه‌هاي نام اين تيم‌ها بودند؟

يک زمان مي‌گفتند پول در فوتبال نيست و بازيکنان براي حضور در تيم ملي فقط به پرسپوليس و استقلال فکر مي‌کردند اما اکنون که پول وجود دارد، بازيکن مي‌خواهد زندگي کند. به همين دليل به تيمي مي‌رود که پول داشته باشد. وقتي بازيکنان اينگونه تيم خود را انتخاب مي‌کنند بازيکنان خوب هم نمي‌مانند تا جذب اين تيم‌ها شوند. من مشکل پرسپوليس را در اين فصل نداشتن پول و ثبات مديريتي مي‌بينم که به اين تيم ضربه زد. اگر پول بود بازيکن خوب گرفته مي‌شد و از اول فصل هم مربي خوب گرفته مي‌شد.

قبول داريد اگر پرسپوليس و استقلال همين امروز هم واگذار شوند از تيم‌هايي مثل سپاهان، نفت و فولاد عقب هستند و امکانات اين باشگاه‌ها را ندارند؟

قبول دارم از يک لحاظ‌هايي عقب هستند اما باز هم پرسپوليس و استقلال جلوتر از اين تيم‌ها هستند، چون هواداران زيادي دارند. پرسپوليس در ورزشگاه آزادي النصر را مقابل ۱۰۰ هزار هوادار شکست مي‌دهد اما در خانه حريفان شکست مي‌خورد. البته از يک لحاظ هم خوب است که تيم‌ها به هم نزديک شده‌اند و فقط پرسپوليس و استقلال مدعي نيستند.

از بين مربيان جوان ليگ، عليرضا منصوريان که با نفت خوب کار کرد و يحيي گل‌محمدي که با ذوب‌آهن نتايج درخشاني گرفت، کدام را موفق‌تر مي‌دانيد؟

به نظرم يحيي گل‌محمدي در اين چند سال خوب نتيجه گرفته و هرجايي که بوده کارنامه خوبي از خودش به جا گذاشته است. او تيمي را گرفت که انتهاي جدول بود، مديريت خوب پشت کادرفني ذوب‌آهن بود و در دور برگشت نيز بهترين تيم بود. در تيم نفت هم منصوريان خوب کار کرد اما تيمي را گرفت که ساختار مناسبي داشت و قبل از او هم مربيان در اين تيم خوب کار کرده بوند.

منصوريان نسبت به گل‌محمدي کار راحت‌تري داشت اما هر دو کار سختي انجام دادند و در اين فصل موفق بودند. مربي خوب آن کسي بود که با کمترين امکانات بهترين نتايج را گرفت و با وجدان‌تر از همه کار کرد. از نظر من يحيي گل‌محمدي بهترين مربي اين فصل بود که تيم را از ته جدول گرفت و چهارم تحويل داد.

اينکه مربيان جوان اکنون وارد عرصه شده‌اند و جايگزين مربيان قديمي شده‌اند را چطور مي‌بينيد؟ قبلاً مربياني در فوتبال ما کار مي‌کردند که حتي اگر موفق هم نمي‌شدند اما سال بعد بازهم تيم مي‌گرفتند و بازهم ناموفق بودند.

بالاخره بايد مربيان جوان بيايند. حتي اگر مربيان قديمي هم از فوتبال نروند بالاخره يک روز عمرشان به پايان مي‌رسد و فوت مي‌کنند يا ديگر نمي‌توانند راه بروند که اينگونه مربيان جوان وارد مي‌شوند.

نوع ورود مهدي مهدوي‌کيا به دنياي مربيگري را چطور مي‌بينيد. او براي خودش آکادمي راه‌اندازي کرده و بازيکنان را از سنين کم آموزش مي‌دهد تا بالا بيايند. با اين روش موافق هستيد؟

کار کردن با تيم‌هاي پايه خوب است و بايد هدف براي آن تعيين کرد. اينکه چقدر از اين بازيکنان مي‌توانند بالا بيايند و به بازيکنان بزرگي تبديل شوند. آيا هدف از کار کردن در تيم‌هاي پايه رشد بازيکنان است يا رشد خودمان يا به فکر رشد هر دو هستيم. در مجموع بايد از خود مهدوي‌کيا بپرسيد که چه کاري انجام مي‌دهد.

فوتبال نمايندگان ايران در آسيا را هم دنبال کرديد و اکنون وضعيت کلي فوتبال باشگاهي را چطور ارزيابي مي‌کنيد؟

تا حدودي دنبال کردم. نفت و پرسپوليس شرايط خوبي داشتند و به مرحله بالاتر هم صعود کردند اما تراکتورسازي و فولاد در آسيا خوب نبودند. ضمن اينکه من چند وقت پيش دوباره رنکينگ فيفا را ديدم که در آسيا همچنان اول هستيم و اين نشان مي‌دهد ما به هر شکلي که پيش برويم بازهم در فوتبال آسيا حرف اول را مي‌زنيم. بايد به اين نکته توجه کنيم که شايد فوتبال هم مانند خيلي چيزهاي ديگر در کشورمان باشد اما به دليل پر هوادار بودن اين رشته مي‌توانيم از خيلي چيزها با فوتبال جلوگيري کنيم. فقط با کارهايي که انجام مي‌دهيم، انتخاب‌هايي که در فدراسيون فوتبال مي‌کنيم و اين دست مسائل مردم را از فوتبال زده مي‌کنيم.

پس شما هم معتقديد طرفداران اين فوتبال کم شده‌اند.

من شنيده‌ام که مردم ديگر روزنامه‌ها را هم کمتر مي‌خوانند و اين مسائل خوب نيست. آنهايي هم که رسانه‌ها را مي‌بينند به دنبال حاشيه مي‌گردند چون خود فوتبال ما ديگر جذابيتي ندارد. مثلاً بايد ببينيم X محبوب است يا Y و اين مسائل دردي از فوتبال ما دوا نمي‌کند. چون فوتبال‌مان چيزي ندارد همه به سمت حاشيه رفته‌اند. در فوتبال هم افراد خوب وجود دارد اما چون به سمت حاشيه‌ها رفتيم مردم را دلزده کرديم. رسانه‌ها هم مشکل اين فوتبال هستند. به طور مثال من خودم چند بار گل‌هاي مهم زدم اما چند بار عکسم روي جلد روزنامه‌ها رفت اما وقتي بازيکني دمپايي ابري مي‌پوشد عکس او را روي جلد روزنامه مي‌برند و همين موضوعات عاملي براي خراب شدن اين فوتبال است. رسانه‌ها هم بعد از داستان مربيان نتيجه‌گرا معضل فوتبال شده‌اند.

اين مسائل بايد کنترل شود و مديريت درست باشد. مگر تيم نفت و ذوب‌آهن اين فصل ستاره داشتند اما خوب مديريت شدند و به اينجا رسيدند. فوتبال ما هميشه استعداد دارد اما بد مديريت مي‌شود و بد شدن آن هم پس از رفتن دادکان بود که بدترين آدم‌ها وارد اين فوتبال شدند. نه اينکه بگويم پس از رفتن دادکان اما از آن زمان به بعد اين اتفاقات افتاد چون انتقاد به مديريت هر دوره‌اي وارد است.

نقدهاي اساسي زياد داريد...

من در يک مورد ناراحتي دارم. در کميته فني چه افرادي را تصميم گيرنده کرده‌ايم؟ افرادي که هيچ سابقه‌اي ندارند مي‌نشينند و مي‌خواهند تصميم بگيرند که براي مهدي مهدوي‌کيا و وحيد هاشميان بازي خداحافظي بگذارند. بعد از ۶ سال مي‌خواهند براي ما بازي خداحافظي بگذارند و فکر مي‌کنند ما آدم‌هاي بيکاري هستيم که نشستيم تا آنها براي ما بازي خداحافظي بگذارند. يک نفر گفته که وحيد هاشميان به درد مربيگري نمي‌خورد و سابقه ندارد.

اين‌ها چه کساني هستند که رئيس کميته فني فدراسيون فوتبال مي‌شوند؟ آقايان حبيبي، روشن، شاهرخي کجا هستند که اين افراد رئيس کميته فني شوند. چون اين افراد فوتبال شناس هستند و اين فدراسيون کساني را مي‌خواهد که فوتبال متوجه نمي‌شوند. مي‌گوييد چرا بازيکنان به سمت مديريت فوتبال نمي‌روند چون کسي سراغ اين افراد را نمي‌گيرد و پيشکسوتان واقعي فوتبال شخصيت دارند. مثلاً ابراهيم قاسمپور شخصيت دارد که به دنبال پست نمي‌رود. او براي گرفتن پست بايد به طبقه اول و دوم فدراسيون فوتبال برود و چاي بخورد و در طبقه سوم هم تخم مرغ بخورد تا به او پستي بدهند.

بالاتر به رنکينگ هم اشاره کرديد که تيم ايران اول آسياست اما برخي اين رنکينگ را قبول ندارند. آيا ما واقعاً اولين تيم آسيا هستيم؟

اصلاً ما قهرمان جهان اما آيا ما امکانات سخت افزاري، نظم و انضباط، مديريت و تمام مسائل مربوط به حرفه‌اي بودن را داريم؟ با اين حال و با هر وضعيتي که هست ما بين بهترين تيم‌هاي آسيا هستيم، چون ما استعداد داريم و بازيکنان‌مان خودجوش بالا مي‌آيند.

با اين وضعيت که مي‌گوييد اگر ضعف‌ها پوشانده شوند و استعدادها پرورش يابند مي‌توانيم از سطح آسيا بالاتر برويم؟

صددرصد مي‌توانيم در آسيا بهترين و در اروپا هم مي‌توان به تيم‌هايي مانند دانمارک و سوئد نزديک شويم. مي‌توانيم خودمان را از فوتبال آسيا جدا کنيم.

شمار بازيکنان ايراني در ليگ قطر زياد شده است. اين موضوع به سود فوتبال ماست؟

از نظر مالي به سود بازيکنان است اما از نظر فوتبالي به ضرر فوتبال ماست. درست است که امکانات فوتبالي قطر بالاست و بهتر از ما امکانات دارند اما سطح ليگ اين کشور بالا نيست و باعث افت فوتباليست‌هاي ما مي‌شود.

 انتقاد ديگري که در خصوص بازيکنان ايراني مطرح مي‌شود بحث رقم قراردادهاي آنهاست، اينکه آنها نسبت به پولي که مي‌گيرند کيفيت لازم را ندارند. حالا مي‌خواهيم بدانيم وحيد هاشميان با آن کيفيت آخرين قراردادش در فوتبال ايران چقدر بود و آيا اکنون حق اين بازيکنان گرفتن چنين مبالغي هست؟

آخرين قرارداد من با باشگاه پرسپوليس بود و قرارداد ۴۹۰ ميليون تومان بود که ۲۳۰ ميليون تومان آن را ندادند و جريمه ديرکرد ماليات را هم ندادند. ضمن اينکه همه بازيکنان ليگ پول بالايي نمي‌گيرند و شايد در قرارداد آنها چيزي نوشته شود اما همه پول را به آنها نمي‌دهند. آنهايي که پول مي‌دهند فقط باشگاه‌هاي صنعتي هستند آن هم چند بازيکن ميلياردي دارند. ضمن اينکه وقتي پول را نمي‌گيرند چه فرقي دارد که شما در قرارداد بنويسيد ۲ ميليارد.

بهتر است تحقيق کنيد که چقدر پول وارد فوتبال مي‌شود، چقدر آن به فوتبال مي‌رسد، چقدر به بازيکنان مي‌رسد و بقيه پول کجا مي‌رود. حتماً بايد اين موضوع بررسي شود و ببينم پول وارد شده به فوتبال به جيب چه کساني مي‌رود.

وقتي به ايران آمديد با برانکو ايوانکوويچ ديدار کرديد؟

نه، آخرين بار او را در جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان و بعد از بازي با آنگولا ديدم. او سوار اتوبوس شد و من هم با تاکسي به مونيخ رفتم که به درمان کمر دردم برسم.

 حضور او را در پرسپوليس چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟

او از فوتبال ما شناخت دارد و ۶، ۷ سال در فوتبال ما حضور داشت. اگر حاشيه‌ها را از پرسپوليس دور کنيم به نظرم برانکو مي‌تواند در اين تيم موفق باشد و سر و سامان بگيرد. بستگي دارد که سال آينده تيم چگونه يارگيري کند و چه شرايطي داشته باشد.

در مبارزه با حاشيه او را چطور مي‌بينيد. مثلاً در جام جهاني ۲۰۰۶ در اين خصوص چندان قوي عمل نکرد؟

به نظرم چون برانکو مربي کم‌حاشيه‌اي است مي‌تواند حاشيه‌هاي پرسپوليس را هم جمع کند. تيم ملي سال ۲۰۰۶ ستاره‌هاي زيادي داشت و به اين دليل حاشيه زياد بود. اصلاً خود آن تيم حاشيه بود که فدراسيون فوتبال با سازمان تربيت بدني درگيري داشت و اين بزرگترين حاشيه بود. برانکو در پرسپوليس مي‌تواند حاشيه‌ها را جمع کند.

درباره تيم فوتبال اميد چه نظري داريد. با کادرفني جديد اين تيم مي‌توانيم بعد از ۴۰ سال به المپيک برويم؟

کادرفني جديد زياد هستند و من نمي‌توانم اسم آنها را حفظ کنم! اميدوارم به المپيک صعود کنيم اگر هم نشد مي‌گوييم ۴۰ سال نشده و اين بار هم روي آن ۴۰ سال. بازي‌هاي اين تيم را کم ديدم و نمي‌توانم نظري بدهم.

 درباره تيم ملي هم صحبت کنيم که گروه بندي مشخص شده و هنوز خيلي‌ها مي‌پرسند آيا مي‌توانيم به جام جهاني صعود کنيم يا نه. تا چه زماني بايد سؤال اين باشد و کي بايد بپرسيم که چه راهکاري وجود دارد تا به مرحله دوم جام جهاني صعود کنيم؟

فوتبال سخت شده است. هيچ حريفي را نمي‌تواند آسان گرفت و بازي امارات مقابل ايران نشان داد همه به هم نزديک شده‌اند. براي اينکه به مرحله بعدي برويم برنامه‌ريزي ۱۰ ساله مي‌خواهيم و بايد از حالا روي نوجوانان کرد. من دوست دارم برويم و قهرمان دنيا شويم اما واقعيت اين است که اکنون فقط بايد به صعود فکر کرد و بعد اينکه از مرحله اول با نتايج آبرومندانه بازگرديم. هنوز سطح فوتبال آسيا به آنجايي نرسيده که بخواهد در جام جهاني کار بزرگي انجام دهد. سال ۲۰۰۲ هم ميزباني در موفقيت کره‌جنوبي نقش داشت.

 به نظرتان قهرمان ليگ قهرمانان اروپا کدام تيم مي‌شود؟

خيلي پيش‌بيني سختي است، شايد يوونتوس قهرمان شد.

شما بعد از اين همه سال که از فوتبال خداحافظي کرديد اضافه وزن نداريد و هنوز بدن‌تان روي فرم است. مدام ورزش مي‌کنيد که اضافه وزن نداريد؟

البته به تهران که آمدم، آبگوشت زياد خوردم و ۴، ۵ کيلويي چاق شدم اما هميشه ورزش مي‌کنم. حتي زماني که با کلاس‌هاي مربيگري‌مان به مجارستان سفر کرده بوديم با يک تيم دسته اولي ديدار دوستانه برگزار کرديم که من خيلي خوب بودم و مربي آن تيم به من گفت بيا به عنوان بازيکن و مربي در تيم ما باش که قبول نکردم. همين چند کيلو اضافه وزن هم ناراحتم مي‌کند و دوست ندارم چاق شوم.

 ببخشيد اگر اذيت‌تان کرديم و حاشيه رفتيم. هميشه بحث‌مان اين است اگر امثال شما، حميد استيلي، خداداد عزيزي و ... در اين فوتبال صحبت نکنيد، چه کسي بايد صحبت کند...

اميدوارم آنهايي هم که صحبت مي‌کنند نان را به نرخ روز نخورند.
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html